من و تو


پاهـایم را که درون آب مـی زنـم...


ماهــی ها جـمع می شـوند...!


شایـدآنها هـم فهمیـده اند...


عمری طعـمه ی روزگـار بوده ام...

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 3:1 توسط سروش| |


اشتباه از من بود...

 


پر رنگ نوشته بودمت...

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:58 توسط سروش| |


حتی کفش هم اگر تنگ باشد


زخم می کند٬


وای به وقتی که دل تنگ باشد ...

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:56 توسط سروش| |

خدايا….



اينقدر تو خودم ريختم ،که از سرمم گـَذشت....



دارم غرق ميشم ....…دستت کــــــجاست!!!!!

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:54 توسط سروش| |


آن روزها گنجشک را رنگ میکردند و جای ِ قناری میفروختند....



این روزها هوس را رنگ میکنند و جای ِ عشق میفروشند....



آن روزها مالباخته میشدی و این روزها ،دلبــــاخــــته ... !!!

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:51 توسط سروش| |


♥ ♥ ♥ ♥ مـــــــــادر ♥ ♥ ♥ ♥
در سونامي ژاپن وقتی گروه نجات، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد او مرده بود

اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه، چیز عجیبی دیدند. زن با حالتی عجیب به

زمین افتاده، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود.
ناجیان تلاش می کردند جنازه را بیرون بیاورند که گرمای موجودی

ظریف را احساس کردند. چند ثانیه بعد، سرپرست گروه، دیوانه وار

فریاد زد: بیایید، زود بیایید! یک بچه اینجا است. بچه زنده است.
وقتی آوار از روی جنازه مادر کنار رفت دختری از زیر آن بیرون کشیده شد.
مردم وقتی بچه را بغل کردند، یک تلفن همراه از

لباسش به زمین افتاد که روی صفحه
شکسته آن این پیام دیده می شد:
عزیزم، اگر زنده ماندی، هیچ وقت فراموش نکن

که مادر با تمامی وجودش دوستت داشت.
_________________
سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ،
سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:49 توسط سروش| |


یــک شــب هــزار شــب "مــی شــود"،



وقــتـــی تـــو نـبـــاشـــی...

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:35 توسط سروش| |


سکوتــــ مـــی‌کنــم !


بــه احتــرامِ آن همـــه حـــرفـــی...


کــه در دلـــم مـــرد

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:33 توسط سروش| |

می گویند دنیا دار مکافات است !



دنیا را بی خیال



فعلا که دار و ندار ما تویی و ندیدنت مکافات …

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:31 توسط سروش| |

من که هستم؟


من همانم که نه هستم


من همانم که ندانم


تو در تو


من نه منم که تو بینی!


خسته ام! خسته ی خستگی ات!


پیر گشتم پای این


پریشان حالی نیمه شب خاموش...

نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت 2:24 توسط سروش| |


Power By: LoxBlog.Com