من و تو
امروز اینجا باران گرفت. آنگاه که تولد دختری بیگناه مایه ی ننگ عرب ها بود،آنگاه که زندگی برای دخترکان عرب ، ساعتیبه طول نمی انجامید!! نياکان ما ،بلندترین شب سال، یلدا، شب تولد مینو، الهه ی زن و الهه ی خورشید را شب زنده داری می کردند!! نوشت "قم حا" !!! شب است و باز٬ رفته را کرده اند.. یقین پیدا کردم روی بدنم کشیده می شد این روزهـــــــــــــــا بهانه نیاور جا خوش کرده بود دردم از این است خدایا... از بــازی کلاغ پـــر مــی تـــرســـم! دیگر احتاط لازم نیست گـل یا پــوچ؟
پنجــره را باز کن
در انتظار توام *سیران یگانه عزیزم* و آن پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه فرزندش را دید، ماشین ریش تراش را به فرزندش داد و با چشمانی اشک آلود گفت حالا تو موهای منو بتراش! تقسیم میکند و درد هایش را با پاکت سیگارش!و آن پدری که تمام شهر را جارو میزند تا زن و بچه اش خانه کسی را جارو نزنند! و آن پدری که از پله ها چقدر آهسته بالا و پائین میرود! كدام واژه می تواند مرا به وصف تو برساند . كدام جمله توان از تو گفتن را در خود می بیند. برای از تو گفتن شاید سكوت بهترین گفتار باشد. تو را از آن روز كه بند بند وجودم به هستی تو بند بود ، از ان روزی كه طپش قلبت تنها صدای آرام بخش دوران تنهایی من بود. ازآن هنگام كه كار هر صبح و شام من شمردن نفس های پر مهرت بود ، می شناسم. خونه مشغول کار بودم که دخترم بدو بدو اومد پرسید :
شیشه نازک احساس مرا دست نزن درد تنهایی کشیدن زندگیم خریده ام... تو هر چه میخواهی مرا بخوان مــن بی تو بودن را… با دو خط شعرِ شاملو… به همین سادگی به سر میکنم. . . به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ولی آموختم که.. هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن فراموش شدنم را . . . نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم... میکـــــِـــــــشـَـم....!!!! میخواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود، عشق تنها در آغوش مادر خلاصه میشد، بالا ترین نقطه ی زمین شانه های پدر بود، بدترین دشمنانم خواهر و برادران خودم بودند، تنها دردم زانو های زخمی خودم بود تنها چیزی که میشکست اسباب بازی هایم بود... امروز را به باد سپردم در خلوت روشن برای تو گریسته ام... برای خاطر زندگان... و در گورستان تاریک باتو خوانده ام زیبا ترین سرود هارا... زیرا که مردگان این سال عاشق ترین مردگان بودند... دستت را به من بده دست های تو با من آشناست... هان،ای دیر یافته با تو سخن می گویم... بسان ابر که با طوفان،بسان علف که با صحرا،بسان باران که با دریا،بسان پرنده که بابهاربسان درخت که با جنگل سخن می گوید... زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام... زیرا که تن صدای من با صدای ""تو""آشناست... مرا به یاد خواهی آورد آنچنان که باران غبار را از سنگ قبر کهنه ای می شوید تا نام فراموش گشته ای بدرخشد از پس سالها مرا به یاد خواهی اورد
خدایا دلم تنگ است
به باران ایمان دارم
باران از اسمان بر گلها فرود می اید تا بخندند
خارپشتی شده ام که تیغ هایش دنیای امنی برایش ساخته اما... حسرت نوازشی عاشقانه تا ابد بر دلش مانده...
هیچکس برایم چتری نیاورد.
از پرچین های امیدت چتری برایم بفرست،
به خدا خیس دلتنگیهایمان هستم...
همه به او خندیدند
گفت به "غم ها" یم نخندید
که هر جور نوشته شود درد دارد . . .
از ته به سر بخوان ،
تا منِ آنروزها را بشناسی . . .
لشگریان یاد تو٬
عزم فتح دوباره و چند باره این شهر به غارت
همه از پای درآمده اند.
بزرگی دیگر در این خراب نمانده است.
ای کاش٬
بر کودکیهای این سرزمین رحم میکردی…
که
پول چرک کف دست است
زمانی که کف دست آلوده ی مرد طلبکار بر
و صافی تنم طلب پدرم را صاف می کرد .
چــــشمهایــــــــت
تلخی حــــرفهایت
سکوت معنا دارت
هــــمه و هــــــمه
رنـــگ رفتن گرفته
در صفحه شطرنج
سرباز پیاده بودی
بیش از لیاقتت به تو محبت کردم
و سایه ی شاهی ات را بر دیوار زندگی دیدی
تقصیر از تو نیست
مقصر منم که تو را به مقام خدایی رسانــــدم
وگرنه تو همان سرباز ناچیزی هستی که بودی
باشد برو بـــه درک ...
تو با حقیقت درونت چه می کنی ؟!!
رفتنت برای بودن با دیگری بود
نه تقدیر را گردن بزن
و نه با دست روزگار کاری داشته باش
مسئله دست تو بود که در دست دیگری
که از نداشتن تفاهم حرف می زدی !!!
مگر خودت مرا انتخاب نکرده بودی ؟!!
من همان منم
تقصیر از تو نیست
بیش از ظرفیتت به تو پر ُ بال داده بودم
خطای دید وجوده کوچکت را در چشمانم
بیخیال ِ بیخیال
برو
به باران بی امان چشمانم می گویم
من اگر من باشم
اشکی برای کسی که مرا به قیمت مفت
من فقط یک بار به دنیا آمده ام
بازگشتی نیست
زندگی باید کرد
هیچ چیز ارزش فرداهای روشن را ندارد
حتی عشق تو
کودکان گل فروش رامیبینی؟
مردان خانه به دوش؟
دختران تن فروش؟مادران سیاه پوش؟
کاسبان دین فروش؟
محراب های فرش فروش؟
همه رامیبینی؟
میخوام یک تکه آسمان کلنگی بخرم ...
دیگرزمینت بوی زندگی نمیدهد...
مــــی تـــرســـــم بگــویــــم *تــــو*
و تـــو آرام بـــگویــــی...پـــــر....
شکستنی ها شکست،
هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد...!!!
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ...
مترسک دستهایت را باز نکن
کسی در آغوشت نمی گیرد
تنهایی ، تاوان ایستادگیست...!
و از اين هواي مطبوع بارانـي لذت ببر !
خوشبختانه
بـاران ارث پدر هيچکس نيست ..!
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهاییهایم را
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار جهنماند
روحش شاد و یادش گرامی......
تقدیر و فلک دست به هم تا شکنند این دل ما
ای خدا با چه حسابی تو سرشتی گل ما
روی خاکیم و کسی نیست دوای دل ما
وای آن دم که دگر خاک شود منزل ما
و آن پدری که شادیش را با زن و بچه اش
صورتش را اصلاح میکند و دستش میلرزد!
میفهمی که پیر شده است!
آری!
فرشته ها هم میتوانند مرد باشند......
دخترم: مامان، تو زنی یا مردی؟
من: زنم دیگه، پس چی ام؟
دخترم: بابا، چی؟ اونم زنه؟
من: نه مامانی، بابا مرده.
من: زنم دیگه پس چی ام؟
دخترم: راست میگی مامان؟
من: آره چطور مگه؟
دخترم: هیچی مامان! دیگه کی زنه؟
من: خاله مریم، خاله آرزو، مامان بزرگ
دخترم: دایی سعید هم زنه؟
من: نه اون مرده!
دخترم: از کجا فهمیدی زنی؟
من: فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام.
دخترم: یعنی از چی؟ از قیافه ات؟
من: از اینکه خوشگلم.
دخترم: یعنی هر کی خوشگل بود زنه؟
من: آره دخترم.
دخترم: بابا از کجا فهمید مرده؟
من: اونم از قیافش فهمید. یعنی بابایی چون ریش داره
دخترم: یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن؟
من: آره تقریبا.
دخترم: ولی بابایی که از تو خوشگل تره.
من: اولا تو نه، شما، بعدشم باباییت کجاش از م
من: یعنی من زشتم مامان؟
دخترم: آره.
من: مرسی.
دخترم: ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره!!
من: خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست.
دخترم: چی؟ اون حرفه که الان گفتی چی بود؟
من: استثنا، یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه.
دخترم: مامان من مردم؟
من: نه تو زنی.
دخترم: یعنی منم زشتم
من: نه مامان، کی گفت تو زشتی؟ تو ماهی،
دخترم: یعنی من زن نیستم؟
من: چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی.
دخترم: یعنی چی؟
من: ببین مامان، همه ی آدما شناسنامه دارن که توی
میشه. جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه.
دخترم: یعنی منم مامانم؟
من: آره دیگه تو هم مامان عروسکهاتی.
دخترم: نه، مامان واقعی ام؟
من: خوب تو هم یه مامان واقعی کوچولو برای
دخترم: مامان مسخره نباش دیگه من چی ام؟
من: تو کودکی.
دخترم: کی زن میشم؟
من: بزرگ شدی.
دخترم: مامان من نفهمیدم کیا زنن؟
من: ببین یه جور دیگه میگم. کی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی؟
دخترم: بابا!
من: بابات کی به تو شیر داد؟!!!!!!!!!!
دخترم: بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه!
من: نه الان رو نمی گم، کوچولو بودی؟
دخترم: نمی دونم.
من: نمی دونم چیه؟ من دادم دیگه.
دخترم: کی؟
من: ای بابا ولش کن، بین مامان، زنها سینه دارن که باهاش
دخترم: خب بابا هم سینه داره.
من: آره داره ولی باهاش شیر نمی ده!! فهمیدی؟
دخترم: خوب منم سینه دارم، ولی شیر نمی دم پس مردم.
من: ای بابا، ببین مامان جون، خودت که بزرگ بشی کم کم می فهمی.
دخترم: الان می خوام بفهمم.
من: خوب هر کی روسری سرش کنه، زنه هر کی نکنه مرده.
دخترم: یعنی تو الان مردی، میریم پارک زن میشی؟
من: نه ببین، من چیه تو میشم؟
دخترم: مامانم.
من: خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن.
دخترم: آهان فهمیدم.
من: خدا خیرت بده که فهمیدی، برو با عروسکهات بازی کن
****
نیم ساعت بعد...
دخترم: مامان یه سوال بپرسم؟
من: بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها.
دخترم: در مورد ماهی قرمزه است.
من: خوب بپرس.
دخترم: مامان، ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟!!!!!!
قرص زیاد میخورم ( مسکن ... چه تسکینی ؟؟)
قهوههایم را تلخ تر میخورم
بد و بیراه میگویم
به همه ... به زمین و زمان ...به تو ...
به عکسهایی که خودم با دستهای خودم
به عکسهایی که دیگری از تو خواهد گرفت
این روزها در حسرتم
این روزها بهت زده ام
چطور میشود همه کسِ یک نفر باشیو از لحظهای
این روزها در جوابِ سادهترین سوالها مانده ام
بیخود نیست بهانه میگیرم
قرص میخورم
بد و بیراه ... و بهت و .......حسرت
.... و هزار دردِ بیدرمانِ دیگر .....
فکر کن در جواب سادهترین سوالها بمانی
به دنیایی از این جا ساده تر برد
به دنیای گل و نور وترانه
میون لحظه های عاشقانه
تو تنها دلخوشی،تنها امیدی
تو با من بودی و من بی تو افسوس
تو خورشیدی و من دنبال فانوس
تو رقص ماه و خورشید و ستاره
خودم رو با تو می دیدم دوباره
میون خواب و بیداری نشستم
هنوز هم پیش چشم های تو هستم
چندشم میشود از لکه انگشت دروغ
آنکه میگفت که احساس مرا میفهمد
کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت…
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است!
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ
دیوانه،خودخواه،بی احساس.......
نمیــــــــفروشــــــــــم..!
من ماندم و ۱۶ جلد
لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش
مترادف “دلتنگی” نمیشود…
درد دارد…
خآطرات را باید سطل سطل
از چاه زندگی بیرون کِشید .
خاطرات
و نه ته !
بی هوا می آیند تا خفه اَت کنند .
میرسند گاهی
وسط یک فکر
گآهی وسط یک خیابان
سردت میکنند
داغت میکنند
رگ خوابت را بلدند
زمینت میزنند
خاطرآت ؛ تمام نمی شوند
بلکه
تمــــامت میکنند .
با پرنده هایِ ایوان…
با ابرهایِ نمناکِ آسمان…
با غزلی از حافظ ...
ناله ام سکوت باشد،
گریه ام لبخند،
به هر حال دارم فراموش میکنم
اما
ایـــــــــــــن روزها...
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو...
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد...
دل تنگ کسی که بودنم را احساس نکرد
کسی که دلتنگ دیگریست
و دلش به نگاه دیگری لرزید
خدایا به حرمت صفای دلت ؛ کمی آرامم کن
کمی نوازشم کن ؛ تا مرهمی بر دل تنگم شود
خدایا دستان سردم را در دست بگیر
و باران چشمان بی پایانم را آرام کن
صدای باران می اید و با همه ناباوری هایم
و ابرها از اینکه نمی توانند با تمام وجود
این زیباترین موجود هستی را نوازش کنند
سکوت می کنند و می بارند
چتر باران اگر چه برای گلها سر اغاز بودن است
اما برای من که غریبی گمشده ام بر بالهای باد
مسرت دیدار در غبار را فاش می کند
فریادهایم در زیر باران چه بی صدایند
در من صدا سالهاست که شکسته
باران همیشه برایم با غم گریه می کند و می بارد
و در کنج دلم با من و بغض گلویم هم صدا می شود
ابر ها هم بی شک مثل من عاشقند
Power By:
LoxBlog.Com |